سجاده دل و تسبیح و نمازم که تویئ
هر نیمه ی شب رازو نیازم که تویئ
امشب چه کنم با دل زارم تو بگو
تنها همه دم سوزو گدازم که تویئ ...
دلتـــنگ و بـــی شکیـــب توام مدتی مدیــد
محــزون و بــی فــروز و پریشــان و ناپــدیــد
بایـــد کمــی بـــرای دلـــمــ مــرهــمـ آوری...
بازآ بگویمـــت، که بدانـــی چـــه ها کشـــید
شب، اشک مونسم شدو بی تو سحر نشد
با چشم های خیره به مشــرق،ولی سپــید
عــمری بدون ســحر طـی شــد و گـذشــتـــ
نــای و نـــوای این دل شـــیدا به سر رسیـد..
هنــگامــه ی زیــارتــــ مــاه و دمیــدن اسـتـــ
در مطلـــع حضـــور تـــو یــا طلــعه الرشــید...
غمی مستور دارم، بی کـرانه
سکوتی مبـــهم، اما شاعرانه
کنار دست دفتــر مینشــینم
نگاه خیس و اشکی مخفیانه
بـرای دم گرفتــن تا نگـــاهـــت
به ذکر و لحن تـب دار شـــبانه
توســــل بر بلنـــدای هـــوایــت
و تکـــرار حروفـــی عاشــقــانه
قلم در دست و روحی پر هیاهو
شــروع شــعرهایی بی بهـــانه
کزین زندان رها کن جـان وتن را
به اسلوب خدایی، ماهـــرانه...
برای اسـتـجـابـت نالـه کــردیـم
ولی افسوس آتش های سردیم
به دل اندوه راهــی که نرفتیم
به لب امــا، مُهـیای نبــردیـم!
پ ن:بچـه بازیسـت مگر! عشـق جگـر میخواهد
عشق یک سینه و هفتاد و دو سر میخواهد
غریب مانده ام
غریب الغربا...
کاش کبوترحرمت بودم
کاش...
امروز تومزارشهدابرایتان دعاکردم
پیش همون 5 شهیدگمنام
کاش بودید
صدایم رامیشنیدید
دلم تنهاشمارامیخواد
درسرمای شدید
سنگ مزارشهدا
شدشانه های محکمی که رویشان عقده دل بازکنم
اللهم عجل لولیک الفرج
میدانم که من لایق دیدارشمانیستم
اماشمابیامنتظرم
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ز کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
یک عروسک برای همه عمر
سلام سلام عروسک قشنگم !
عروسک ساکت و مهربونم ....
خودت می دونی که ازو وقتی با با رفته ،کسی دیگه نه برای من جشن تولد گرفته نه کسی به من هدیه داده. انگار بابا که رفت همه دلخوشی زندگی ما را با خودش برد... اما من ناراحت نیستم، از وقتی تو آمدی پیشم،اون روز را هیچ وقت فراموش نمی کنم......دوستم (حامی) تو را به من هدیه داد ،گفت :بیا این عروسک خیلی تنهاست، دلش یه دوست خوب می خواهد ... .
مریم
خدایا !تو را به لحظه ای که دل ها برای شندیدن صدایت می تپد قسم ،ما را یک لحظه هم به خودمان وا مگذار . ادامه مطلب...
سلام آقا سلام کردن به شما با این بار سنگین گناه جرات می خواهد وشنیدن جواب سلام شما با همان شرایط قبلی خوش خیالی... ولی اشکالی ندارد همین که ترنم صدای زیبای شما در آسمان بپیچد برای من بس است.شاید در آینده بتوانم به آن تکیه کنم و بگویم آقا بامن صحبت کرد. می دانم با این حرفها نمی توانم دل شما را بدست آورم.حق دارید!امن هر روز با گناهانم تیری به سمت قلب شما شلیک می کنم وشب هنگام سر کج کرده ودر آستانه درت می نشینم و ابراز عشق می کنم.چه کنم؟من عاشقم و از عشاق هیچ انتظاری نیست. چون عشاق مجنوند؛ تازه من عاشق معمولی هم نیستم. چون من ندیده عاشق شدم؛ من شنیدم و عاشق شدم. و حالا هر کاری می کنم نمی توانم از عشق ندیده ام جدا شوم. برای همین می گویم از من انتظاری نیست؛ چون حتی عشاق مجنون هم مرا مجنون می خوانند.می گویند: «آخه آدم ندیده هم عاشق می شود؟ »