یک عروسک برای همه عمر
سلام سلام عروسک قشنگم !
عروسک ساکت و مهربونم ....
خودت می دونی که ازو وقتی با با رفته ،کسی دیگه نه برای من جشن تولد گرفته نه کسی به من هدیه داده. انگار بابا که رفت همه دلخوشی زندگی ما را با خودش برد... اما من ناراحت نیستم، از وقتی تو آمدی پیشم،اون روز را هیچ وقت فراموش نمی کنم......دوستم (حامی) تو را به من هدیه داد ،گفت :بیا این عروسک خیلی تنهاست، دلش یه دوست خوب می خواهد ... .
مریم
خدایا !تو را به لحظه ای که دل ها برای شندیدن صدایت می تپد قسم ،ما را یک لحظه هم به خودمان وا مگذار .
کاش همه بچه هایی که دوچرخه می خواهند بخرند
از آن زمان که کوچه و مردم را شناختم دوست داشتم یک دوچرخه داشته باشم، بچه های کوچه مرا مسخره می کردند که پدر ندارم مرا مسخره می کردند که دوچرخه ندارم و من از این موضوع خیلی ناراحت بودم. یکروز دیدم یک دوچرخه خوب و نو داخل حیاط ما است و روی آن نوشته بود تولدت مبارک! از خوشحالی بال در آوردم بعدها فهمیدم حامی من این هدیه را تهیه کرده بود توی دلم گفتم )) شاد باشی که منو شاد کردی ))
علی
خدایا به او شادی های همشگی عطا فرما
دلم شکست......آن روز
زمانی که دانشجو بودم برای جمع آوری و نوشتن مقاله باید از اینترنت استفاده می کردم،اما من که کامپیوتر نداشتم ،فکر کردم می توانم از کامپیوتر دوستم استفاده کنم . وقتی به دوستم گفتم، گفت ((کامپیوترم خراب است)) توی دلم گفتم: حتما نمی خواهد من از کامپیوتر ش استفاده کنم .
دلم شکست آن روز برگشتم خانه و تمام طول راه را گریه می کردم و قتی به خانه رسیدم مادرم بهم دلداری داد و گفت چرا یک نامه به حامی مهربانت نمی نویسی: و من این کار را کردم و نامه را نوشتم و به واحد اکرام دادم تا به دست اوبرسانند ،هنوز یک هفته نگذشته بود که کامپیوتر را برایم خرید. خیلی خوشحال شدم و همان جا برایش دعا کردم.
(خدایا او را همیشه شاد کن)
مریم
خدایا ! با کفشهای امید آمده ام تا مرا ببخشایی و با یاد تو گل آرامش را در دلم بپروانم .
وقتی که یتیم شدم ..... یتیم نوازی را خدا به من هدیه کرد ......
چهل روز از به دنیا آمدنم نگذشته بود که پدرم را از دست دادم، و نوجوانی ام را به سختی پشت سر گذاشتم ازدواج کردم، برادر شوهرم همان شب عروسی ام فوت کرد. همیشه به امتحان های خداوند در این دنیا ایمان داشتم صبوری کردم و وقتی همسر برادر شوهرم رفت به دنبال سرنوشتش، مسئولیت نگهداری فرزند آن زن را من بر عهده گرفتم چیزی نگذشت که شوهرم بر اثر تصادف فوت کرد و من ماندم ،فرزندم و آن فرزند یتیم، تحت پوشش قرار گرفتم و توکل بر خدا کردم .
مادری فداکار
خدایا !لحظه ای مرا به حال خود وامگذار ........خدایا تمام امیدم تویی
برای سلامتی حامی نماز خواندم
موعد وامی که برای پرداخت هزینه دانشگاه خواهرم گرفته بودم سر آمد و ما پولی برای پرداخت نداشتیم .
من دختری هستم که در یک خانواده 8 نفری در یکی از روستاهای پادنا زندگی می کنم تنها منبع در آمد ما کمیته امداد بود. زمانی که موعد وام رسید ،به ضامن اخطار پرداخت دادند و ما پولی برای پرداخت نداشتیم دست به دعا برداشتیم از خدا خواستیم که ما را در این شرایط سخت همراهی کند. فردای آن روز که برای انجام کاری به کمیته امداد رفته بودیم، مسئول طرح اکرام گفت ))حامی برای شما مبلغی را واریز کرده است)) با عجله رفتیم به بانک، وقتی کارت را وارد دستگاه عابر بانک کردیم دیدیم همان مبلغ بدهکاری ما است، بسیار تعجب کردیم و همگی خیلی خوشحال شدیم .و برای سلامتی حامی نماز خواندیم .
عفت السادات