سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لبیک گویان به دیدار خدا رفتن، با لبان تشنه، درسرزمین منامصداق بارز احلی من العسل زینب کبری است

کاش من هم دربین هموطنانی که برنگشتن بودم که لبیک آنها را خدا پاسخگو بودو بی حساب ومستقیم به سمت خدا پرگشودن

خداکند لیاقت سرسفره ی شهادت نشستن را پیدا کنم

با یاد اللهم عجل وفاتی حضرت زهرا انشالله که  شهدا شفیعمان باشند

 






تاریخ : سه شنبه 94/7/14 | 1:2 عصر | نویسنده : | نظرات ()

شخصی که قهرمان همه جانبه «صبر و بردباری» در حماسه‌ی عاشورا است همان زینب کبری(س) است.

 

آن حضرت(ع) قطع نظر از مصایبی که در فراق جدَ، پدر و مادر و برادر و خود متحمل شد، تنها در قضیه‌ی عاشورا، شهادت و به خون غلتیدن بیش از بیست نفر از نزدیکان خود را به چشم دید به حق می‌توان او را«ام المصائب» نامید، از این رو زینب (س) مادر سه شهید، خواهر هشت شهید، عمه نه شهید و خاله سه شهید و مادر خواهر دینی و عاطفی همه شهیدان کربلا به حساب می آمد.

 

از سوی دیگر او سرپرست کاروان آزادکان از کربلا تا کوفه و شام بود و ایراد خطبه ها در آن شهرها و مبارزه سر سخت و بی امان با یزیدیان و ادای وظیفه سنگین پیام رسانی خون شهیدان و … بر مصیبت‌های آن جناب می‌افزود، اما با این همه، زینب، با تحمل و صبر تمام این بار را به دوش کشید و به مقصد واقعی آن رسانید که امام سجاد(ع) می‌فرماید: با همه مصیبت و مشقتی که بر عمه ام وارد شد، نماز شبش ترک نشد. و حتی نقل شده که امام حسین(ع) در آخرین وداع به خواهرش فرمود: «یا اٌختاه !لا تَنسَیَّنی فی نافلة اللیل: ای خواهر! برادرت حسین(ع) را در نماز شب فراموش نکن».

 

این درخواست امام(ع) از خواهرش زینب صرف نظر از این که مقام بسیار والا و جایگاه معنوی و عرفانی فوق‌العاده‌ی زینب را گوشزد می‌کند بیانگر پیش‌بینی آن امام از صبر و بردباری حیرت‌انگیز زینب در صحنه‌ی قربانی دادن‌ها و قبول نیابت خاص از سوی امام معصوم(ع) و ایراد خطبه‌های روشنگر در جمع دشمن نابکار و توجه خاص به انجام عبادت‌های مستحب و نمازهای نافله و… در این ایَام دشوار بیانگر شخصیت معنوی و عرفانی حضرت زینب(س) است که برای ارائه ی الگوی صبر و برد باری از او باید نام برد

 

 

 

 

 

31- فلسفه و عوامل جاودانگی کربلا، ص 199






تاریخ : چهارشنبه 93/8/14 | 7:1 عصر | نویسنده : | نظرات ()

حضرت علی اصغر (ع) که کوچکترین شهید کربلا بودند شاید سن زیادی نداشت ولی ویژگی های مختلفی از او در کتاب ها آمده است که به شرح زیر با هم مرور می کنیم

 

1 ـ در توصیف او آمده است:«اَشبَهُ النّاسِ بِرَسُولِ اللهِ (صلى الله علیه وآله) » .(1)

 

2 ـ معروف است که سر مطهّر دو شهید از بدن جدا نشد و آن ها عبارتند از:

 

على اصغر و حُرّبن یزید ریاحى. لیکن بعضى نوشته اند: ابو ایّوب غنوى دستور داد تا جسد این کودک را بیابند و سرش را از تن جدا کرده، بالاى نیزه کنند و در مجلس عبیدالله سر امام حسین و سر على اصغر در یک تشت بوده است.

 

3 ـ امام (علیه السلام) از میان جسدهاى شهدا، تنها جسد على اصغر را دفن کرد.

 

4 ـ امام (علیه السلام) بدن على اصغر را با خون گلویش رنگین کرد و آنگاه او را دفن نمود.(2)

 

5 ـ على اصغر تنها شهیدى است که روى دست پدر جان داد. نوشته اند که در لحظه جان دادنش منادى از آسمان ندا داد:«دَعْهُ یا حُسَین فَإِنَّ لَهُ مُرْضِعاً فِی الْجَنَّةِ»;(3)«او را به خدا بسپار; زیرا در بهشت شیردهنده اى براى اوست.»

 

8 ـ امام خون او را به آسمان پاشید و قطره اى از آن به زمین نیامد.(4)

 

9 ـ در باره اثر تیر حرمله و اصابت آن به حلقوم او، آمده است: «فَذَبَحَهُ»(5) یعنى تیر گلویش را «برید»، در حالى که تیر در محل اصابت سوراخ ایجاد مى کند. به نظر مى رسدکه نوک تیر را پهن ساخته بودند و به همین علت گلوى او را بریده است.

 

10 ـ على اصغر مصداق کامل و بارز مظلومیت بود; چراکه او طفل بود و نمى توانست بر ضد سپاه دشمن کارى انجام دهد.

 

11 ـ پس از شهادت او امام (علیه السلام) سر به آسمان کرد و فرمود:«وَانْتَقِمْ لَنا مِنَ الظّالِمِینَ»;(6)«خدای ! انتقام ما را از جفاکاران بستان !»

 

12 ـ شهادت مظلومانه او، یکى از حوادث کم نظیر و فراموش نشدنى تاریخ است.

 

13 ـ تنها جنازه اى را که امام حسین (علیه السلام) تشییع کرد و از میدان تا کنار خیمه ها آورد، على اصغر بود.

 

------------------------

 

1ـ تنقیح المقال: مامقانى (شیخ عبدالله)، چاپ حجرى.

 

2ـ تهذیب الأحکام: شیخ طوسى، محمد بن الحسن (460 ه .) دارالکتب الاسلامیه، طهران

 

3ـ تهذیب التهذیب: ابن حجر العسقلانى (852 ه .) دار صادر / بیروت.

 

4ـ الجامع الصغیر: جلال الدین سیوطى (911 ه .) دارالفکر / بیروت

 

5ـ جلاءالعیون: مولى محمد باقر مجلسى (1111 ه .) انتشارات رشیدى.

 

 

6ـ جواهرالعقول فى شرح فرائدالاصول: محمد رضا الناصرى، الدار الاسلامیه.






تاریخ : چهارشنبه 93/8/14 | 6:50 عصر | نویسنده : | نظرات ()

مادروپدرعزیزم 23 سال دست پرمهرتان روی سرم بود واغوشتان برایم باز ولی حالا فاصله ای به انداز قم ،تهران بین ما مانده .من مانده ام وغربت ،بیش از هرموقع آغوشتان رامیخواهم تا مثل بچگی درون آغوشتان پنهان شوم طوری که هیچکس نتواند مرا از آغوشتان دربیاورد.اما اینبار دستی فراتر مارا از هم جدا میکند شاید دست بی بی که میخواهد روی سرم دست مادری بکشد شاید ...

خوش خیالی نیست آخر میدانید غریب نوازی رسم بزرگان است

خداکند ...

بخاطر خدا ازآغوش پرمهرتان میروم ،آغوشتان پرازلطف خدا

شاید حالا بهتر معنی آیه الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًارادرک کنید
قرآن راحفظ کردیم اما مادرم شرح دل میگویم باشما ،چقدر سخت است درک معانی لفظی آیات...

اما من چه کنم باآیه الذین جاهدو فینا لنهدینهم سبلنا...

اما براستی که فالله خیر حافظا وهوارحم الراحمین...

پ ن:التماس دعا

 






تاریخ : جمعه 93/3/2 | 10:4 عصر | نویسنده : | نظرات ()

اول ربیع الاول بنابر مستندات تاریخی و روایی معتبر شیعه و سنی، شب اول ماه ربیع الاول به واسطه واقعه مهم خوابیدن حضرت علی(علیه السلام) در بستر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در سال سیزدهم بعثت ـ در همان شبی که کفار مکه تصمیم به قتل دسته جمعی حضرت رسول(ص) در بستر خواب گرفته بودند و در همان شب ایشان به مدینه هجرت فرمودند ـ به «لیلة المبیت» مشهور است.


بنابر نظر فقها و بر اساس آنچه در روایات مستند و معتبر آمده است، مستحب است که مومنین در این شب ـ به یاد آن مجاهدت امیرالمومنین(ع) ـ در مساجد حضور یافته و تا سحر به راز و نیاز و مناجات با خداوند متعال بپردازند و لذا آن چیزی که از رسانه ملی با عنوان باز بودن در مساجد تا صبح عنوان شده به این دلیل بوده است، نه تاکید و یا احیانا ترویج آن مسئله خرافی ـ رفتن به در مساجد و در زدن و شمع روشن کردن برای رفع حاجت ـ

به هر حال به نظر می رسد که اطلاع رسانی و آگاه ساختن صحیح، دقیق و به موقع مردم در مورد مسائل دینی ـ و کلا هر مسئله ای ـ از ضروریات و اصول کاری دستگاه های مربوطه و از جمله رسانه است که می تواند جلوی ترویج و گسترش خرافات ـ که همچون موریانه ریشه اعتقادات جامعه را می خورد ـ را گرفته و به تعالی جامعه یاری رساند.

نظر آیت الله رهبرانقلاب  درباره خرافات شب اول ربیع / وظیفه  علما چیست؟

چند سالی است که در پایان ماه صفر مراسمی در برخی شهرها باب شده که در ظاهر مانند بسیاری از خرافات دیگر عملی نیکو وانمود می شود، اما هنگامی که در آن اندیشیده می شود نتیجه به آنجا می رسد که با خرافه و بدعتی دیگر مواجه هستیم.

این بدعت از آنجا آغاز می شود که در شب اول ماه ربیع الاول چند ساعتی قبل از نماز صبح روز اول این ماه، در هفت مسجد را می کوبند و با این کار پایان دو ماه عزاداری و آغاز ماه شادمانی حضرت زهرا(س) را اعلام می کنند و به این وسیله می خواهند از دستان حضرت زهرا (س) عیدی دریافت کنند و حاجات خود را برآورند.

در رابطه با شب اول ماه ربیع الاول در سال 1380 استفتایی از آیت الله خامنه ای صورت گرفته است. متن استفتای انجام شده این چنین است:

چند سالى است که در شب اول ماه ربیع الاول حرکتى در بعضى مساجد باب شده است بدین ترتیب که از حدود نیمه شب تا اذان صبح افرادى با در دست داشتن شمع پشت در مساجد مراجعه و با کوبیدن به در مساجد و خواندن اذکارى توسل جسته و حاجات خود را طلب مى‏نمایند، البته این عمل را تا هفت مسجد ادامه می دهند،

1- آیا چنین عملی مستند روایی دارد؟
2- آیا چنین عملی (که در حال گسترش می باشد) می تواند به عنوان یک حرکت شایسته مورد تأسی دیگران قرار گیرد؟
3- در صورتی که عمل فوق از جمله خرافات و یا خدای نکرده نوعی بدعت باشد وظیفه ما (ائمه جماعات و متدینین) در این خصوص چیست؟

نظر آیت الله خامنه ای:

بسمه تعالی.

عمل فوق الاشاره مستند روایی ندارد و شیوه قابل تأیید نیست. اگر چه اصل اذکار و ادعیه و طلب حاجات از خداوند متعال عمل پسندیده است، لیکن اشکال در شیوه عمل به نحو یاد شده است.
آقایان علماء اعلام - دامت افاضاتهم - و مومنین - ایدهم الله تعالی - با پند و اندرز و موعظه و نصیحت از رواج چنین رفتارهایی که چه بسا ممکن است منتهی به وهن مذهب گردد، جلوگیری نمایند. والسلام/ سید علی خامنه ای.






تاریخ : چهارشنبه 92/10/18 | 8:11 عصر | نویسنده : | نظرات ()

سخن درباره بشارت آمدن ماه ربیع بسیار است عده ای آن راقبول دارند وعده ای آن را رد میکنند .این باور غلط که به صورت بشارت بهشت از قول پیامبر صلوات الله علیه و آله در راستای خوشنودی ایشان از پایان یافتن ماه صفر و آغاز ماه ربیع الاول صورت می‌گیرد، متأسفانه باعث شده اصل و شأن حدیث، مورد غفلت قرار گرفته و مفهوم آن وارونه جلوه داده شود.


اما اصل قضیه چیست؟

این روایت در شأن یکی از بهترین صحابه‌ی پیامبر بزرگوار اسلام صلوات الله علیه و آله است که به دلیل رواج آن باور غلط، محور حدیث، به کلی فراموش شده است.

این حدیث در باب «معنى قول النبی ص من‏ بشرنی‏ بخروج‏ آذار فله الجنة» از کتاب معانی الاخبار (النص / 204) و همچنین کتاب علل الشرایع مرحوم شیخ صدوق (ج 1 / ص 175) و در روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه اثر مرحوم محمد تقی مجلسی (ج 13 / ص 3) و با سلسله‌ی سند ذیل بیان شده:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّیْبَانِیُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الوَرَّاقُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ‏ الدَّقَّاقُ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ

سلسله سند به صحابی بزرگوار، عبدالله بن عباس منتهی می‌شود که ایشان اصل واقعه را این‎گونه توصیف می‌کند:

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ‏ کَانَ النَّبِیُّ ص ذَاتَ یَوْمٍ فِی مَسْجِدِ قُبَا وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ،

از ابن عباس نقل شده که گفت: روزی پیامبر (ص) به همراه تعدادی از اصحاب‌شان در مسجد قبا نشسته بودند،

فَقَالَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ عَلَیْکُمُ السَّاعَةَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ،

رسول خدا (ص) فرمود: اولین کسی که الان بر شما وارد می‌شود، مردی از اهالی بهشت است،

فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِکَ قَامَ نَفَرٌ مِنْهُمْ فَخَرَجُوا وَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ یُحِبُّ أَنْ یَعُودَ لِیَکُونَ أَوَّلَ دَاخِلٍ فَیَسْتَوْجِبَ الْجَنَّةَ،

برخی از اصحاب تا این سخن را شنیدند، برخاسته و از مسجد خارج شدند، تا دوباره وارد شده و اولین کسی باشند که بهشت بر او واجب می‌شود،

فَعَلِمَ النَّبِیُّ ص ذَلِکَ مِنْهُمْ فَقَالَ لِمَنْ بَقِیَ عِنْدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ: إِنَّهُ سَیَدْخُلُ عَلَیْکُمْ جَمَاعَةٌ یَسْتَبِقُونَ. فَمَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ،

پیامبر (ص) متوجه شده، و به بقیه اصحاب که نزد ایشان بودند، فرمودند: اکنون جماعتی در حال سبقت گرفتن از یکدیگر، بر شما وارد می‌شوند، (ولی از میان آنها) کسی که پایان یافتن ماه آذار (نام یکی از ماه‌های رومی معادل ماه خرداد و در آن زمان معادل ماه صفر) را بر من بشارت بدهد، اهل بهشت است،

فَعَادَ الْقَوْمُ وَ دَخَلُوا وَ مَعَهُمْ أَبُو ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ،

آن جماعت برگشتند و وارد شدند و ابوذر رضی الله عنه نیز همراه‌شان بود،

فَقَالَ لَهُمْ فِی أَیِّ شَهْرٍ نَحْنُ مِنَ الشُّهُورِ الرُّومِیَّةِ؟

پیامبر به آنها فرمود: ما در کدام‌یک از ماه‌های رومی هستیم؟

فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ قَدْ خَرَجَ آذَارُ یَا رَسُولَ اللَّهِ.

ابوذر گفت: یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است.

فَقَالَ ص قَدْ عَلِمْتُ ذَلِکَ یَا أَبَا ذَرٍّ وَ لَکِنِّی أَحْبَبْتُ أَنْ یَعْلَمَ قُومِی أَنَّکَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ ذَلِکَ وَ أَنْتَ الْمَطْرُودُ عَنْ حَرَمِی بَعْدِی لِمَحَبَّتِکَ لِأَهْلِ بَیْتِی فَتَعِیشُ وَحْدَکَ وَ تَمُوتُ وَحْدَکَ وَ یَسْعَدُ بِکَ قَوْمٌ یَتَوَلَّوْنَ تَجْهِیزَکَ وَ دَفْنَکَ أُولَئِکَ رُفَقَائِی فِی الْجَنَّةِ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُون‏

پیامبر فرمود: ای اباذر! من این مسأله را می‌دانستم ولی دوست داشتم قوم من بدانند که تو مردی از اهالی بهشتی، و چطور این‌گونه نباشد، در حالی که تو بعد از من به دلیل محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد (تبعید) می‌شوی، تنها زندگی می‌کنی و تنها می‌میری، و قومی که امر کفن و دفن تو را انجام می‌دهند، به واسطه‌ی تو خوشبخت می‌شوند، آنها دوستان من در بهشتی هستند که به پرهیزکاران وعده داده شده است.

تذکر فوق برای بیان این مسأله است که در بین کتب حدیث، تنها روایتی که اشاره به پایان یافتن ماه صفر و آغاز ربیع داشته باشد، همین روایت است؛ بنابراین لازم است جامعه‌ی مؤمنین، در عین توجه به مناسبت‌های دینی از ترویج باورهای غلط و وارونه از دین اجتناب کرده و با آغاز ماه ربیع الاول، یادآور بزرگواری، زندگی و منش حضرت اباذر به عنوان یار باوفای امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام و یکی از صحابه‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله باشند که به مقام اهل بیتی ایشان نائل شد. («یا أباذرّ، إنّک منّا أهل البیت» أمالی مرحوم شیخ طوسی / النص / ص 525).

با توجه به مضمون روایت ذکر شده، امید است که با آغاز ماه ربیع، مانند گروهی که با دفن و تکریم حضرت اباذر علیه السلام، به عنوان «دوستان پیامبر صلی الله علیه و آله در بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده» معرفی شدند، ما نیز با یادآوری مقام و تأسّی به او که در راه محبت اهل بیت و وفاداری به ایشان، در سخت‌ترین شرایط، جانش را فدا کرد، به جایگاه ایشان نائل شویم.

پی نوشت:

جهت مطالعه بیشتر مراجعه کنید به کتاب تلخیص مقباس الهدایه علامه مامقانی / تلخیص و تحقیق: استاد علی اکبر غفاری صفت / انتشارات دانشگاه امام صادق علیه السلام / چاپ اول / سال 1369 / ص 245






تاریخ : یکشنبه 92/10/15 | 7:55 عصر | نویسنده : | نظرات ()
امام باقر علیه السلام

اِذا اَرَدتَ الوَلَدَ فَقُل عِندَ الجِماعِ : اَللّهُمَّ ارزُقنى وَلَدا وَ اجعَلَهُ تَقیّا لَیسَ فى خَلقِهِ زِیادَةٌ وَ لا نُقصانٌ وَ اجعَل عاقِبَتَهُ اِلى خَیرٍ؛

هرگاه فرزند خواستى ، هنگام آمیزش بگو : بار الها! به من فرزندى عطا کن و او را با تقوا قرار ده و در آفرینش او، کم و زیادى نباشد و او را عاقبت به خیر گردان .

 از دیدگاه اسلام به طور کلی وجود فرزند صالح برای پدر و مادر یک عمل نیک محسوب می شود که در سعادت دنیا و آخرت آنان مؤثر خواهد بود رسول اکرم اسلام(ص) نیز می فرمایند: تزویج کنید تا صاحب فرزند شوید و بر شمار شما افزوده شود زیرا من در قیامت با امت های دیگر به وسیله کثرت شما مباهات می کنم . در حقیقت زوج ها هستند که رشته ی پیوند بین اعضای یک نسل را از طریق فرزندان خود بوجود می آورند.بچه‌دار شدن از شگفت‌انگیزترین و جذاب‌ترین تجربیات بشری است.
پژوهشگران در تحقیقات خود دریافته‌اند خانواده‌هایی که صاحب فرزند هستند بیش از خانواده‌های بدون فرزند از زندگی لذت می‌برند و احساس خوشبختی بیشتری می‌کنند.(( نتایج تحقیقات پژوهشگران دانشگاه بریگهام یانگ آمریکا بر روی 200 هزار خانواده از 86 کشور جهان بین سال‌های 1981 و 2005 نشان می‌دهد که داشتن فرزند:
 موجب کاهش فشار خون می‌شود.
تمایل والدین به یادگیری را افزایش می‌دهد.
باعث عاقل ماندن والدین می‌شود.
عذر و بهانه‌ی خوبی برای دور کردن مزاحمان است.
بر اعتماد به نفس والدین می‌افزاید.
درک زیبایی‌ها را امکان‌پذیر می‌سازد.
شادی را برای والدین به ارمغان می‌آورد.
دقت والدین را در کوچک‌ترین اقدامات حتی در پارک خودرو بالاتر می‌برد.))(1)
در کل، به عقیده‌ی پژوهشگران، داشتن فرزند یک سرمایه‌گذاری بلندمدت برای خوشبختی والدین است.
واما نکته ای درباره سرطان پستان:((استروژن درون‌زا هورمونی است که بدن آن را می‌سازد. این هورمون به رشد و نگهداری ویژگی‌های جنسی زنان? بدن کمک می‌کند. در معرض استروژن بودن برای مدت زمان طولانی، موجب افزایش خطر ابتلا به سرطان پستان می‌شود. سطح استروژن در سال‌هایی که یک زن قاعده می‌شود، در بالاترین میزان است))(2) وبارداری دیرهنگام (35 سالگی به بعد)یا باردار نشدن باعث میشود در معرض استروژن بیش از حد قرار بگیردوهمانطور که میدانید درایران با بالارفتن سن ازدواج ،سن بارداری هم بالارفته است که خطر ابتلا به سرطان راافزایش میدهد واماسطح استروژن در دوران شیردهی پایین می‌ماند.
فرزند درآیات قرآن
و زکریا اذنادى ربه رب لا تذرنى فردا و انت خیر الورثین .
[زکریا پروردگار خویش را ندا در داد که اى رب من مرا تنها (و بدون پشت ) مگذار و تو بهترین وارثان هستى ].
حضرت ابراهیم (علیه السلام ) و همسرش به نقل قرآن ، از این که فرشتگان مژده فرزندشان دادند، بسیار شادمان گردیدند و بشارت خداوند، بر مطلوبیت داشتن فرزند دلالت دارد.
و وهبنا له اسحاق و یعقوب نافله و کلا جعلنا صالحین .
[ما اسحاق را (که فرزند بى واسطه اش بود) و یعقوب را (که نوه اش بود) نیز به عنوان بخشش اضافى به او عطا کردیم هرکدرا صالح و شایسته قرار دادیم ].
و الذین آمنوا و اتبعتهم ذریتهم بایمان الحقنا بهم ذریتهم 
[آنان که ایمان آوردند و فرزندانشان ، در ایمان پیرویشان نمودند، فرزندانشان را به آنان ملحق میکنیم ].
ب ن:1ماهنامه سپیده دانایی
2موسسه تحقیقات درمان سرطان
محقق:سما





تاریخ : شنبه 92/9/16 | 11:18 عصر | نویسنده : | نظرات ()

 

هر پدرى را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و خرم گردید، جز على بن ابى طالب (ع ) که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او گردید.
در روایت است که چون حضرت زینب متولد شد، امیرالمؤ منین (ع ) متوجه به حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین (ع ) به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى تعالى خواهرى به من عطا فرموده .
امیرالمؤ منین (ع ) از شنیدن این سخن بى اختیار اشک از دیده هاى مبارک به رخسار همایونش جارى شد. چون حسین (ع ) این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مبارکش به درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جارى گشت و عرض کرد: (بابا فدایت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گریه مى کنید، سبب چیست و این گریه بر کیست ؟)
على (ع ) حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: (نور دیده ! زود باشد که سرّ این گریه آشکار و اثرش نمودار شود.) که اشاره به واقعه کربلا مى کند. همین بشارت را سلمان به پیغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گردید.
چنان که در بعضى کتب است که حضرت رسالت در مسجد تشریف داشت آن وقت سلمان شرفیاب شد و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنیت گفت . آن حضرت گریست و فرمود: (اى سلمان ! جبرییل از جانب خداوند جلیل خبر آورد که این مولود گرامى مصیبتش ‍ غیر معدود باشد تا به آلام کربلا مبتلا شود
 فاضل گرامى سید نورالدین جزایرى در کتاب خود (خصایص ‍ الزینبیه ) جنین نقل مى کند:

(روزگارى که امیرالمؤ منین (ع ) در کوفه بود، زینب (س ) در خانه اش ‍ مجلسى داشت که براى زن ها قرآن تفسیر و معنى آن را آشکار مى کرد. روزى (کهیعص ) را تفسیر مى نمود که ناگاه امیرالمؤ منین (ع ) به خانه او آمد و فرمود: اى نور و روشنى دو چشمانم ! شنیدم براى زن ها (کهیعص ) را تفسیر مى نمایى ؟
زینب (س ) گفت : آرى . امیرالمؤ منین (ع ) فرمود: این رمز و نشانه اى است که براى مصیبت و اندوهى که به شما عترت و فرزندان رسول خدا (ص ) روى مى آورد. پس از آن مصایب و اندوه ها را شرح داد و آشکار ساخت . پس از آن زینب گریه کرد، گریه با صدا صلوات اللّه علیهما

 






تاریخ : دوشنبه 92/9/4 | 10:37 عصر | نویسنده : | نظرات ()

هنگامى که جبرییل (ع ) خبر شهادت ابا عبداللّه الحسین (ع ) را به پیامبر خدا(ص ) رساند آن جناب دست امیرالمؤ منین را گرفته و مقدار زیادى از روز را با هم خلوت کرده و هر دو گریستند، و از یکدیگر جدا نشدند مگر آن که جبرییل (ع ) بر ایشان نازل شد و عرضه داشت :

پروردگارتان سلام مى رساند و مى فرماید: صبر نمودن را بر شما واجب و لازم نمودم . پس هر دو صبر کرده و بى تابى نکردند

امام سجاد مى فرماید: على (ع ) از کربلا عبور کرد، در حالى که چشمانش پر از اشک شده بود، فرمود: این جا محل زانو زدن شتران آنها است . و این جا محل انداختن بارهاى آنها است . و در این جا خون آنها ریخته مى شود، خوشا به حال خاکى که در آن خود دوستان ، ریخته مى شود!

امام باقر (ع ) مى فرماید: على (ع ) با مردم مى رفت تا به یک یا دو میلى کربلا رسیدند، حضرت جلوتر از مردم رفت و جایى را طواف کرد که به آن (مقذفان ) مى گفتند. فرمود: (در اینجا دویست پیامبر و دویست سبط پیامبر کشته شده است و همه آنها شهید بودند. و این جا مرکب ها را مى خوابانند و اینجا شهدا به خاک مى افتند که هیچ کس قبل از آنها مثل ایشان نبوده و در آینده نیز هیچ کس نمى تواند مانند آنها باشد)

ابن عباس گفت : با على (ع ) در زمان خروج او به سوى صفین (یعنى براى جنگ با معاویه )، پس زمانى که وارد زمین نینوا شد. آن زمین نزدیک شط فرات بود. با صداى بلند فرمود: اى پسر عباس آیا مى شناسى این موضع را؟
عرض کردم : نمى شناسم .
فرمود: اگر بشناسى این زمین را از این زمین عبور نمى کنى تا اینکه گریه کنى .
ابن عباس گفت : پس على (ع ) گریست ، گریه طولانى ، تا آنکه محاسن شریفش تر شد و دانه هاى اشک آن جناب بر سینه او ریخت و ما نیز گریه کردیم با آن حضرت و او مى فرمود: آه آه چه مى خواهند از من آل ابى سفیان که حزب شیطان و اولیاى کفرند.

سپس آب طلبید براى نماز و وضو گرفت و بعد از نماز مختصرى چشمانش به خواب رفت چون بیدار شد فرمود: ابن عباس براى تو چیزى را بگویم که الآن در خواب دیده ام .

فرمود: دیدم مردهایى از آسمان نازل شدند که با آنها علم هاى سفید بود و در شمشیرهاى سفید حمایل داشتند که مى درخشید و کشیدند اطراف این زمین خطى را، و گویا درختانى بود در این زمین که شاخه هاى آنها به زمین آمد و خونى تازه در این زمین پیدا شد مانند دریا و گویا حسین من که پاره تن من است غرق بود در آن دریاى خون ، استغاثه و طلب یارى مى کرد و کسى به داد او نمى رسید.

و آن مردمان سفید که از آسمان آمدند ندا مى کردند او را و مى گفتند: اى آل رسول صبر کنید البته شما کشته مى شوید به دست بدترین مردم و اینک بهشت به شما مشتاق است .

پس مرا تعزیت گفتند و گفتند: یا اءباالحسن بشارت باد تو را خداوند چشم تو را روشن گرداند در روزى که مردم بلند مى شوند براى حساب .

سپس فرمود: قسم به آن کسى که جانم به دست اوست خبر داد مرا صادق مصدق ابوالقاسم (ع ) (یعنى حضرت محمد (ص ) به اینکه عبور مى کنم به این زمین در وقت رفتن به سوى اهل طغیان و این که این زمین کرب و بلا است .

دفن مى شود در این زمین حسین من و هفده نفر از اولاد من و فاطمه (ع ) و این زمین در آسمانها معروف است به زمین کرب و بلاى حسین هم چنان که ذکر مى شود بقعه مکّه و مدینه و بیت المقدّس

ابوالحکم گوید: از پیرمردان و دانشمندان خود شنیدم مى گفتند: على (ع ) در ذیل خطبه فرمود: هنوز که دستتان از دامن من کوتاه نشده هر چه مى خواهید از من بپرسید، سوگند به خدا از عده مردمى که صد نفر آنها گمراه کننده دیگران و صد نفرشان هدایت کننده آنان باشند، سؤ ال نکنید جز این که از خواننده و رهنماى آنها که تا فرداى قیامت پایدارند اطلاع خواهم داد. مردى همان وقت از جاى برخاست پرسید: بر سر و روى من چند تار موى روییده ؟

على (ع ) فرمود: سوگند به خدا دوست من رسول خدا (ص ) از پرسش تو به من اطلاع داده و اضافه کرد همانا بر هر تار موى سر تو فرشته موکل است که تو را لعنت مى کند و بر هر تار موى ریش تو شیطانى موکل است که اسباب سرگردانى و بیچارگى تو را فراهم مى سازند و همانا در منزل تو بزغاله اى است که فرزند رسول خدا (ص ) را مى کشد و نشانه این پیشامد صحت و درستى سخن من است و هرگاه پاسخ پرسش تو دشوار نبود از حقیقت آن تو را با خبر مى ساختم ، باز هم نشانه همان است که گفتم : فرشته و شیطان تو را لعنت مى کنند.

پسر او در آن روزگار خردسال بود و تازه مى توانست بنشیند و در هنگام پیشامد کربلا او قاتل حسین شد و قضیه چنان بود که على خبر داد..

سوید بن غفله گفت : مردى حضور امیرالمؤ منین (ع ) شرفیاب شده عرض ‍ کرد: از وادى القرى گذشتم و دیدم خالد بن عرفطه در گذشته اینک براى آمرزش گناهان او براى وى استغفار کن .

على (ع ) فرمود: از این سخن دست بردار زیرا نمرده و نخواهد مرد مگر هنگامى که پیش آهنگ لشکر گمراهى شود که پرچم دار آن ، حبیب بن جماز باشد، مردى از پایین منبر عرضه داشت سوگند به خدا من شیعه و دوست توام ، على (ع ) پرسید: تو کیستى ؟ گفت : من حبیب بن جمازم .

على (ع ) فرمود:اى پسر جماز از چنان پرچمى خوددارى کن با این که مى دانم آن را به دوش خواهى کشید و از باب الفیل وارد خواهى شد.

پس از آن که على و حسن علیهماالسلام شربت شهادت نوشیدند و نوبت امامت به امام حسین (ع ) رسید و پیشامد کربلاى او اتفاق افتاد ابن زیاد، عمر بن سعد را ریاست لشکر داد و خالد نامبرده را پیش آهنگ و حبیب را پرچم دار آن قرار داد. او با همان پرچم از باب الفیل وارد مسجد کوفه شد و این قضیه از جمله اخبارى است که دانشمندان و ناقلین آثار به صحت پذیرفته اند و در میان کوفى ها مشهور و مخالفى ندارد و از معجزات است






تاریخ : دوشنبه 92/9/4 | 10:32 عصر | نویسنده : | نظرات ()

یک ماه ویک رورز از تولدت میگذرد ومن تازه فهمیدم تولد بوده است. کلبه کوچک من ،کلبه غم ها وشادی های واقعی که بوی مجازی گرفته اند، گاهی سر ادم انقدر گرم ویا شلوغ میشود که یادش میرود سری به خودش، سری به گذشته اش، سری به خاطراتش بزند من هم مستثنی نیستم جهان برپایه فراموشی است .خوبی هایت مستدام دنیای کوچک مجازی من، بدی هایت راهم به باد میسپارم تا به دور ترین نقطه ببرد تا محو کند. نکند بدی دنیای مجازیت من را ،دینم را ازبین ببرد، نکند تو هم درون گردونه بی عفتی یا بی هویتی غلت بزنی خود میدانی چه میگویم کلبه هارادیده ای دوستی ها ومشورت ها وخنده ها ی نامحرمان ومطالبی به سیاهی شب تاریک وبه بدشومی جغد شوم است

کلبه ات آباد اگر درونش روشن است کلبه ویران اگر درونش تاریک است اگر ویران است خدا آبادش کند
گل تقدیم شمادوسالگیت مبارک کلبه مجازی منگل تقدیم شما 






تاریخ : پنج شنبه 92/7/25 | 12:25 صبح | نویسنده : | نظرات ()
<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • پینگ پنگ