بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
اگر اهمیت و فضیلت تلاوت قرآن براى ما روشن شود و بدانیم که قرآن تکلم و سخن گفتن خداوند با ما است، و با طهارت باطن و اُنس با قرآن لذت تلاوت را بچشیم، هیچ گاه حاضر نمىشویم بین خود و قرآن فاصله بیندازیم و هرگز از فیض عظیم آن، حداقل با تلاوت پنجاه آیه در شبانهروز، محروم نمىگردیم. خداى سبحان رسول الله (صلّىاللهعلیهوآله) را مستقیماً تحت ولایت خود معرفى کرده، مىفرماید: «إنّ ولیّى الله الّذى نزّل الکتاب و هو یتولّى الصّالحین»این آیه کریمه حاوى چند مطلب است: اول آن که مىفرماید خدا ولى رسول الله است «ان ولیّى الله» دوم آن که همان خدایى ولى رسول الله است که قرآن را نازل فرموده «الّذى نزل الکتاب» و سوم آن که خداوند متولّى صالحین است «و هو یتولّى الصالحین». با توجه به این سه نکته مىفهمیم راه این که خدا ولى انسان باشد، آن است که انسان، صالح بشود و تا صالح نگردد تحت ولایت الله نخواهد بود و خدا هم تولى او را نخواهد پذیرفت و بهترین راه صلاح هم اُنس با قرآن است. این جمله که مىفرماید ولى رسول الله (صلّىاللهعلیهوآله)، خدایى است که قرآن را نازل کرده از باب تعلیق حکم بر وصف مىباشد که مشعر به علیّت است؛ یعنى اگر کسى به قرآن عمل کند صالح مىشود و اگر خداوند بخواهد ولى کسى بشود، از راه قرآن، ولایت و تدبیر او را اعمال مىکند. به همین دلیل مىفرماید: «فاقرءوا ما تیسّر من القرآن»آن مقدارى که براى شما میسّر است قرآن تلاوت کنید و با این کتاب الهى مأنوس باشید. حتّى اگر معناى بعضى از آیات و سور براى شما روشن نشد، نگویید خواندن بدون ادراک چه اثرى دارد. چون قرآن، کلام آدمى نیست که اگر کسى معنایش را نداند خواندنش بىثمر باشد؛ بلکه نورى الهى است که خواندن آن به تنهایى عبادت است گرچه به معنایش آگاهى نداشته باشد.
شام سنگدلیها و شقاوت ها
شام دربدریها و مصیبتها
شام دل آزاری ها
شلاقها، احترام تورا نگه نداشتند
کوچههای شقی، انگشتان به خار خلیدهات را نادیده گرفتند
خرابهها، کفشهای سهسالگیات را طعنه زدند.
تازیانهها، پیش پایت سر خم نکردند
دهانهای تهمت، از چشمهای معصومت شرم نکردند.
دندانهای تیز و گرسنه، روشنان گیسوانت را دریدند
رگبارهای شب و تازیانه، کوتاه نیامدند.
مردان شقاوت، کودکیات را رحم نکردند.
شامِ بیحرمتی بود.
شامِ بیخبری بود.
شامِ گرسنگی دروغ بود.
شامِ سیری دیوسیرتی بود.
شامِ حیوان سیرتی بود.
شامِ درنده خویی بود.
کوچهها، زخمه آتش میزدند.
لبخندهها، مست متولد میشدند.
چشمها، مست به بار مینشستند.
شامِ دل گرفتگی مداوم بود؛
شامِ دستهای نیازمندِ حریص.
شامِ تالارهای سیاهبخت.
شامِ دریچههای تاریک اشرافی.
شامِ پنجرههای فروبسته.
تو بودی و زنی صبور که آواز گوشوارههایت را در گوش باد میخواند.
تو بودی و کفشهای سه سالگی که بر شانههای کاروان رها بودند.
تو بودی و دستان کوچکی که پرندگی مشق میکرد.
تو بودی و گونههای سرخی که شادی میپراکند.
شام سادهلوحی بود.
شام فخر فروشی بود
شام فریادهای جگرخراش!
کوچهها، گرگ میشدند
مرگ در ویرانهها، پناه میگرفت
دهانها، به لکنت میافتادند
کاروان بر مرگ فایق میآمد
زنجیرها را در هم میشکست
تشنگی دیدار پدر بر تو غلبه میکرد.
شراره شمشیر بود و ضربههای مهلک تازیانه
و سنگبارانِ بدنهای معصوم
و دقایق بیرغبتِ اندوه
و صدای روشن کودکانهات:
پدر! چه کسی تو را به خاک و خون کشید؟
پدر! چه کسی رگهای تو را برید؟
پدر! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟
پدر....
میلاد نور
آسمان شب سوم صفر سال 57 هجری، در انتظار طلوع ستاره درخشان دیگری است. ستارگان به دنیا آمدن گوهر تابناک و گران بهایی را لحظه شماری می کنند. ستاره ای از ستارگان ولایت، ستاره ای پاک، که تاریکیِ ابرهای پلیدی را خواهد شکافت و زمین و زمینیان را از درخشش خود بهره مند خواهد کرد.
چه بسا شخص حریص بر امری از امور دنیا ، که بدان دست یافته و باعث نافرجامی و بدبختی او گردیده است ، و چه بسا کسی که برای امری از امور آخرت کراهت داشته و بدان رسیده ، ولی به وسیله آن سعادتمند گردیده است .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (166) ادامه مطلب...
طبق بیان امیرالمومنین(ع) حجتبن الحسن(ع) میان مردم است، در مجالس آنها به طور ناشناس حضور یافته و در مراسم حج شرکت میکند ولی اقامتگاه اختصاصی آن حضرت بر مردمان هویدا نیست. ایشان در شرق و غرب جهان، به سیر و سیاحت پرداخته و حاجت نیازمندان را بر میآورند.
امام حسین(ع) فرمودند: لا یطلع علی موضعه احد من ولی وغیره الا الذی یلی امره.
هیچ کس از دوستان و غیر دوستان، از اقامتگاه و منزل حجت خدا اطلاع ندارد و آگاه نمیشود از این موضوع، مگر کسی که خدمتگزار او باشد.
امام باقر (ع) نیز میفرمایند: ان لصاحب هدا الامر بینا بقال له: بیت الحمد، فیه سراج یزهر منذ یوم ولد الی ان یقوم بالسیف لا یطفا.
برای صاحب این امر، خانهای است که به آن «بیت الحمد» گفته میشود و در آن خانه، چراغی هست که از روز ولادت آن حضرت روشن گردیده و تا روزی که بقیهالله، روحی له الفدا با شمشیر قیام کند، روشنایی میدهد.
همچنین حضرت ولی عصر در پاسخ به علیبن ابراهیمبن مهزیار اهوازی فرمود: ان ابی(ع) عهد الی ان لا اوطن من الارض الا اخفاها و اقصاها اسرار لامری، و تحصینا لمحلی من کید اهل الضلال و المرده من احداث الامم الضوال فنبذنی الی عالیه التلال و الرمال... .
همانا پدرم، با من عهد بست که دورترین و مخفیترین نقطه روی زمین خدا را برای اقامت انتخاب کنم تا امر من پوشیده بماند و محل زندگیام از حیله و کید گمراهان در امان باشد؛ این پیمان مرا به کوههای مرتفع و تپههای شن سوق داده است.
همچنین آن بزرگوار در نامهای که برای نایب اول خویش «عثمانبن سعید عمری اسدی» (متوفای 297 ق) و فرزندش ابوجعفر محمدبن عثمان عمری مرقوم فرمودهاند، چنین میفرماید: . . . خداوند جانشین او را از دیدهها پوشیده داشت و جایگاهی را پنهان ساخت و این براساس مشیت و خواست خدا بود که در قضای حتمی او گذاشته و در تقدیر الهی قطعیت یافته بود.
وفینا موضعه، و لنا فضله، ولو قد اذن الله عز و جل فیما قد منعه و ازال عنه ما قد جری به من حکمة لاراهم الحق ظاهرا بأحسن حلیة و أبین دلالة و أوضح علامة و لأبان عن نفسه، و قام بحجته ولکن أقدرالله عزوجل لاتغالب، وأرادته لا ترد و توفیقعه لایسبق.
جایگاه وصی امام عسکری (یعنی امام زمان) در میان ماست، و فضل و لطف آن جناب برای ماست. و اگر خداوند عزل و جل اجازه دهد آنچه را که فعلا ممنوع نموده و بردارد حکمش را از آنچه که جریان یافته است البته حق را در بهترین و زیباترین صورت و یا روشنترین برهان و واضحترین نشانه آشکارا به آن نشان خواهد داد، و هر آینه خود را معرفی میکند و قیام به حجت خواهد کرد، لیکن قدر الهی مغلوب نمیگردد و اراده الهی بازگشت ندارد و وقت و زمانی را که خداوند مقرر فرموده پیشی گرفته نخواهد شد.
امام خمینی(ره) می فرماید:
«مادامی که این ملت، این حالی که الان دارند که توجه به معنویات تا یک حدودی، و این جوانهای ما توجه به معنویات دارند و این تحول عظیم پیدا شده است در آنها که شهادت را با جان و دل می خرند، مادامی که این محفوظ است،
این جمهوری اسلامی محفوظ است و هیچ کسی نمی تواند به او تعدی کند. آن روزی که زرق و برق دنیا پیدا بشود و شیطان در بین ما راه پیدا کند و راهنمای ما شیطان باشد، آن روز است که ابرقدرتها می توانند در ما تأثیر کنند و کشور ما را به تباهی بکشند. »
نامش محسن بود. ساده و بی ریا؛ امّا با هوش، مثل همه آدم های خوب این دنیا، دوست داشتنی. نامش محسن بود با چهره ای بشّاش و لبخندی که همیشه بر روی لبهاش غنچه می کرد. اسمش محسن بود فرزند پاک عشق. خانه اشان در حوالی کوچه صداقت بود و شهرشان همه مردمانی نشسته بر کنار جویبار صفا. محسن در سال 1346 در نجف آباد به دنیا آمد، از همان روزی که آمد وقتی پدر زمزمه توحید را در گوشش نجوا کرد آموخت که زندگی بهانه ای است برای رفتن به دیار دوست و مأواگزیدن در خانه دوست. نامش محسن بود همنام بهشتیان و آن روز در شادی کودکانهاش به دبستان رفت، دبستان دهخدا با هم شاگردی های همه با صفا. نمی دانم تا کلاس چندم درس خواندی اما هر چه بود در یک روز قشنگ تصمیم گرفتی تا به حوزه بروی و حوزه برای تو تمرین عاشقی بود. احادیث اهل بیت- علیهم السلام- روحت را آسمانی می کرد. هر روز بیشتر از دیروز احساس نشاط می کردی در آن جا بود که مفهوم زندگی را یاد گرفتی. اهل نماز بودی و شب در سکوت بهت انگیزش شاهد مناجات های تو بود. روز های دوشنبه و پنج شنبه روزه می گرفتی. چندی در حوزه ماندی که ندایی از فراسوی دنیا تو را به سوی حماسه فرا خواند. تو همراه با دلاور مردان لشکر نجف اشرف به جبهه رفتی. رفتی تا یادت سبز ترین خاطره بماند در فواره ی شعور ما.بدون هیچ قیل و قالی، پر از سکوت، سکوتی که فریاد معرفت بود، رفتی برای فنا شدن که تو را نه از برای فنا آفریده بودند که تو در فنا بقاء را می دیدی. رفتی تابسازی واژه ها ی ایثار را، تا بدانند مردمان کوچه بازار که آرامش فردا در گرو رزم دیروز تو بود. در عملیات محرّم مجروح شدی گویی مقام جانبازی برایت کافی نبود که دوباره به جبهه رفتی و این بار منطقه عملیاتی جُفیر بوسه به قدومت زد تجلّی نیازت در شبانگاهان و بر سجّادة نیاز بود و اوج حماسه ات در گرما گرم میدان نبرد، وقتی به رسم شیدایی جان را که ارمغان عالم قدس بود به مهمانی تیر و ترکش بردی و در اوج خود در تاریخ 10/12/1362 سرود رفتن را ساز کردی. روحت شاد. «روحش شاد و یادش گرامی باد
گلبری از وصیت نامه
اگر از رهبر پیروی نکنید و دین خود را به شهدا ادا ننمائید، به خدا قسم فردای قیامت مسئولید . وحدت خود را از دست ندهید و این منافقان از خدا بیخبر را ـ که هدفشان نابودی اسلام و حاکمیت آمریکا در منطقه است ـ از بین ببرید و بر دهان این مفسدین خائن محکم بزنید، که هر روز در پی گروهگرائی هستند. نماز جمعه را رها نکنید. مساجد را پر کنید، چرا که اماممان فرمودند. از همین الان در پی جهاد اکبر باشید
طلبه شهید محسن گله داری
نوشته حسن رضایی گروه حوزه علمیه
آقا؛روزهای غریبی است،ظهـورکن
دهلیزهای شب زده را غرق نورکن
یک گوشه از جمـال تویعنی تمام عشق
یا بازگـــرد، یا دل مـــــا را صــــــــــبورکن
آقا؛چقــــــــدرفاصــله،انــدوه ، انتــــــظار؟!
فکری به حــــال این سفـــــــــر راه دورکن
آقا؛اگر که آمدی و عاشقت نبود،
یک فاتحه،نوازش اهل قبـــورکن