اذان مغرب درحال گفتن بود که به دوکوهه رسیدیم تصمیم گرفتیم برویم ونماز رادرحسینیه شهیدهمت بخوانیم هم زمان با ماچندکاروان راهیان نورهم به دوکوهه آمدندتعدادمردم زیادبود ونمازجماعت درحسینیه عشق شکوه وصف نشدنی داشت بعدازنماز ازحسینیه بیرون آمدیم دیدیم تمام کفش ها واکس زده ومرتب کنارهم گذاشته شده بودنددختربچه حدود 9ساله نشسته بود وتمام کفش هاراواکس زده بود.

ریزنوشت:خداحفظش کند

(دست نوشته زهرا)

غروب موذن اذان

جنوب خرمشهرمسجدجامع

کاش پروبالی داشتم 

بازمرغ دلم پرکشیده سوی جنوب مستقیم مسجدجامع خرمشهر

مسجدجامعی که دلهای عاشقان درآن جمع هست

اما نه انگاربال هایم بایدوسیع تروقوی ترباشند ادامه مطلب...

1-بدی هارابایدبا خوبی هاپاک کردآن وقت نمره افرادنزدیکمان حداقل صفرمیشود

خداکندنمره خودمان منفی نشود1-

********************************

2-گاهی وقت هاخیلی خوبه ساختمان کهنه غرورآدم خوردبشود تا آن وقت ساخنمان انسانیت ساخته شود

(دست نوشته زهرا)

سلام وندادن وجواب بی خیال

تهمت شک ناسزابی خیال

غیبت دروغ افترابی خیال

هوای اطرافمان پرازبیخیال هایی است که بوی سکوت می دهد

بوی ظلم

به اکسیزن امربه معروف احتیاج است

همچنین نهی ازمنکر

(دست نوشته زهرا)

من بسان نخل های جنوبم

زمانی سرسبزی داشتم دلی خوش 

کمی که قدبرافراشتم 

دیگربرایم نه سری ماندنه دلی

آن زمان که دیدم زمینم پرگشته ازترکش خون

ومن دلخون  

ریزنوشت1:تقدیمی به فرزندجانبازکه ازوقتی توجهشان به اطراف جمع شدپدری دیدن بروی تخت

ریزنوشت2:تقدیم به دوست خوبم فاطمه

(دست نوشته زهرا)

بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو
بوی یاس جانماز ترمه مادربزرگ

با اینا زمستونو سر میکنم...
با اینا خستگیمو در میکنم ..

بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب.
بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری
با اینا زمستونو سر میکنم...
با اینا خستگیمو در میکنم ...

پ ن:یادمادربزرگ وپدربزرگ هابخیر

قصد بالارفتن ازکوه که میکنیم وکوله ای بردوش می اندازیم تمام هدفمان قله است

وسط راه که میرسیم کوله بردوشمان سنگینی میکندوقدم ها کندتر میشود

اما رسیدن به قله وتصویرزیبایش آنقدرلذت بخش است که تمام سختی راه رامیپذیریم

ای کاش کوله بارایمانمان راهم باگذشت سال ،کهولت سن ،امتحان وسختی های دنیا زمین نگذاریم

 تا برسیم به روشنی محض تاخدا

درهای شهررابسته ،

خودداخل شهرنشسته ومنتظرمعجزه

میگوییم :خداکندکه بیایی

...

کاش سیصدوسیزده نفرپیداشوند ودرهای شهرابازکند

...

خداکندبیایی