عشق است چمران
وقتي از امريکا برگشت رفت خدمت مادر يا سرخاکش درست نميدونم
گفت:مادر جان وقت رفتن گفتي فقط خدارو فراموش نکن حالا برگشتم تا علمم در دست بيگانه نمونه. (((ودکترا چقدررر حقير است براي اين دل))) بابا اين آدم اين مناجات هاش اين حرفاش منو ديونه کرده. اصلا چرا شما هي با اين نوشته هام با اعصاب من بازي ميکني؟؟؟؟ من اعصابم ضعيفه بو خدااا.(مزاح)