با سلام نامه ات دريافت شد با جان خوانده ايم و نامه را بوسيديم و به اميد اينكه سرمه چشمانمان شود بر چشم ماليديم،هر چند دل را آشفته كردي و حسرت با شما نبودن را دوباره در دلمان زنده كردي ، اما هر چه از دوست رسد نيكوست ... سلام ما را به دوستان برسانيد و بگوئيد تكليف يك عده بيچاره اي كه در راه مانده اند و به سياهي شب خورده اند چيست، هم راه را گم كرده ايم اما چشمهايمان انقدر سو ندارد كه راه را از نقشه راه بشناسانيم ... صداهاي خوف ناكي مي آيد ، انهايي كه تازه به ما رسيده اند خبر آورده اند كه عده اي در منجلاب خود پرستي و باتلاق شهوت گير افتاده اند .... تازه تكليف ما هم مشخص نيست ... هر كسي چيزي مي گويد ... بعضي ها پشيمانند ... و همه چيز را زير سوال بردند حتي اصل حركت كردن ما را ... از شما دوست گرامي خالصانه درخواست مي شود راه بلدي را برايمان بفرستيد....