سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1-زنگ تفریح به صدادرآمدواستادازکلاس خارج شدیکی ازشاگردها که براثرتصادف خفیف کمی کمردرد گرفته بودرفت وروی میزاستاددرازکشیدشیطنت بقیه بچه هاهم گل کردویک چادرروش کشیدندوروی یک کاغذنوشتندفوت دوست عزیزمان راتسلیت عرض میکنیم وشروع کردن دست گذاشتن روی ان بنده خدا ومراسم فاتحه خوانی رااجرا میکردند که یک دفعه استادواردکلاس شدخدامی داند به چه سرعتی همه به دنبال پناه گاه می گشتند که یکی ازبچه هارو به استادگفت

«وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّه‏ُ یُحِبُّ الْمُـحْسِنِینَ»

خئاوند کسانی راکه خشم خودراکنترل میکنند وازدیگران رامیبخشند دوست دارد

2-سرکلاس نشسته بودیم واستاددرحال درس دادن بود که متوجه بوی سوختگی شدیم در کلاس بازکردیم بوشدیدترشداساتید به طبقه پایین دویدند(1)که دیدندیکی ازبچه هاهوس کرده نان پنیر خودراسرخ کند، گاز رابه آتش کشیده

«وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ»

روز رستاخیز قطعاً فرا خواهد رسید، با عفو وبخشش زیبا از لغزش‌های مردم درگذر.

3-استادواردکلاس شد وگفت من امروزبایدبرای یک امتحان بروم شما امروز صفحات وجزءقبلی راباهم مرور کنیدوازکلاس خارج شدودررابست یکی ازشاگردها یک کبریت برداشت وکاغذی راآتش زدخیلی ازرنگ وطرز سوختنش خوشش آمد ویکی دیگه آتش زد به دوستان نشان دادکاغذ که تمام شد حالامیخواست آموزش دهدکه چگونه اطراف یک کاغذکه شعردرونش نوشته شده رابسوزانیم که هنری به نظربیاید برای همین ازچندتا دستمال کاغذی استفاده کردناگهان صدای استادازپشت درشنیده شدوهمه سعی کردند کاغذها ودستمال ها راپنهان کنندکه استادواردکلاس شد.آنقدر دستمال وکاغذ به آتش کشیده شده بودکه درهمان چنددقیقه  تا طبقه پایین بوی سوختگی رفته بود واساتید تصور کرده بودند بخاری افتاده وآتش سوزی شده واین بارهم 

ولیعفوا ولیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله لکم و الله غفور رحیم"

باید عفو کنید و صرف نظر نمایید، آیا دوست نمی دارید،خداوند شمارا ببخشد؟! و خداوند غفور و رحیم است!به دادتمام بچه ها رسید

ریزنوشت1: این موسسه قرآنی دارای دوطبقه بود طبقه اول دفتر اساتید،سالن اجتماعات،آشپزخانه وطبقه دوم کلاس ها

(دست نوشته زهرا)

 






تاریخ : دوشنبه 91/1/21 | 10:22 صبح | نویسنده : | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • پینگ پنگ