مولا ابالحسن به دل من حلول کن

این جان خسته را به غلامی قبول کن

من قصد کرده ام که دلم را جوان کنم

باید ز دیده گریه چو آتشفشان کنم

اصلا" بگو چرا دل ما را نمی خری؟

تا کی بناست نوکری این و آن کنم؟

اصلا" بگو که حرف جدایی برای چه؟

جز از حریمتان به کجا آشیان کنم؟

هر چند از گناه شدم تحبس الدعا

امشب دعا برای دل بی امان کنم

آقا بیا و فتح دلم را به دست گیر

مهلت مده که بیش از این زیان کنم

یک جلوه ای نشان بده بر من ز مردنم

تا که یقین به رفتنم از این جهان کنم

با قافله نمی بریم کربلا.. گذار

خود را به کاروان حرم پاسبان کنم

تا که دلت به رحم بیاید نظر کنی

یادی زتربتی که بود بی نشان کنم

یاد از مدینه و غم یک درب سوخته

اشک روان و نم نم یک درب سوخته

آقا جان جز گوشه های حرم من کجا روم

کی با کبوتران حرم کربلا روم ؟؟!!!