آرپیچیزن
شبها پوتین رزمندگان را در خانه واکس میزد
با رضایت و شادی به جبهه رفت
سجدهوار به شهادت رسید
غلامحسین16 ساله در جنگ آرپیچیزن بود
شهید دانشآموز «غلامحسین شایان» در سن 16 سالگی در عملیات خیبر با مسئولیت آرپیچیزن در مقابل دشمن ایستاد و نمره 20 را در کارنامه سرنوشت خود حک کرد.
شهید دانشآموز «غلامحسین شایان» در سال 1346 در خانوادهای مذهبی در کاشان متولد شد.
وی پس از انقلاب اسلامی به واسطه پاسداری از ارزشهای این حرکت حیاتبخش با کمک دوستانش، کتابخانه مسجد علیبنابیطالب(ع) محل خود را افتتاح کرد و به سختی مشغول کار شد.
بنابراین گزارش، شهید شایان بعد از تعطیل شدن مدرسه به رنگ کردن دیوارهای محل برای نوشتن شعارهای اسلامی مشغول بود. ضمن اینکه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کاشان نیز درآمد و در پایگاه شهید رجایی مشغول به خدمت شد.
او در این مدت عاشقانه به این کار عشق ورزید تا اینکه پس از مدتی با کمک دیگر برادران بسیجی، پایگاه آیتالله یثربی را تشکیل داد و در آن پایگاه مشغول به خدمت شد.
پس از مدتی شهید شایان جهت اعزام به جبهه ثبتنام کرد و پس از گذراندن دوره آموزشی به کردستان رفت و 3 ماه در آنجا بود سپس به کاشان برگشت و در پایگاه مشغول به خدمت شد.
وی پس از 3 ماه در اول بهمن 62 دوباره به جبهه اعزام شد و به عنوان آرپیچیزن به عملیات خیبر اعزام شد تا اینکه در 4 اسفند 62 به درجه رفیع شهادت نایل شد.
شرافت اسماعیلزاده مادر شهید «غلامحسین شایان» در خصوص ویژگیهای فرزنش میگوید: غلامحسین علاقه زیادی به نماز و مسجد داشت و کارهای فرهنگی زیادی انجام میداد.
وی با بیان اینکه غلامحسین دارای خطی زیبا بود و همیشه خطاطی میکرد، ادامه میدهد: او فردی خلاق و خوش ذوق بود و کارهای دستی زیادی داشت.
مادر شهید شایان میافزاید: غلامحسین شبها پوتین رزمندگان را به خانه میآورد و واکس میزد و لباس آنها را میشست. صبحها نیز قبل از رفتن به مدرسه آنها را به مسجد تحویل میداد.
وی اظهار میدارد: بعد از شهادت غلامحسین سه مرتبه توفیق پیدا کردم که به خانه خدا بروم و هر سه مرتبه هم خواب شهیدم را دیدم.
مادر شهید شایان با اشاره به نام فرزندش میگوید: پدرش ارادت خاصی نسبت به آقا و مولایمان اباعبدالله داشت به همین دلیل نام فرزندمان را غلامحسین گذاشت.
غلامرضا شایان برادر شهید غلامحسین شایان میگوید: وقتی غلامحسین پایه سوم راهنمایی را به پایان رساند، عازم جبهه شد و با علاقه و عشق فعالیت میکرد.
وی به شهادت برادرش اشاره میکند و ادامه میدهد: وقتی همرزمان برادرم میخواستند خبر شهادت برادرم را بدهند نمیدانستند چگونه این موضوع را به من بگویند. که در نهایت شهید سجادی گفت «شنیدی هر کس برادرش شهید شود از سربازی معاف میشود، خب توهم از سربازی معاف شدی».
شایان میافزاید: برادرم خود راهش را انتخاب کرد و در این راه با رضایت و شادی رفت. ما نیز به او افتخار میکنیم.
غلامحسین 16 ساله سجدهوار به شهادت رسید
«گلولهها به صورت متوالی و برای مدت زمانی به اطراف کانال میخورد. اوضاع که آرام شد، ناگهان بین راه کانال غلامحسین را دیدم، به حالت سجده روی زمین افتاده و شهید شده بود».
محمدرضا محسنینژاد همرزم شهید «غلامحسین شایان» میگوید: من و شهید غلامحسین سال 1361 در جبهه با هم آشنا شدیم. هر دو در یک گروهان و گردان بودیم.
وی به شب عملیات اشاره کرد و میافزاید: قبل از عملیات فرمانده و معاونش برای حلالیت طلبیدن پیش بچهها آمدند. بچهها هم طوماری درست کرده بودند و قرار شد هر کس شهید شد، دیگران را در آن دنیا شفاعت کند. شهید غلامحسین هم جزو آنها بود.
محسنینژاد : موقع عملیات، گلولههای دشمن به صورت متوالی و برای مدت زمانی به اطراف کانال برخورد میکرد. هنگامی که اوضاع آرام شد ناگهان بین راه کانال غلامحسین را دیدم که به حالت سجده روی زمین افتاده و شهید شده بود.