سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهرتوسل به حضرت علی اصغر

 

روبه میدان رفت نه برگشت کاری مانده است

یادش آمد با خدا قول و قراری مانده است

روبه میدان بیقرار شیر مست دیگری

دید اما از علی ها شیرخواری مانده است

گفت آیا یاوری مانده است تا یاری کند؟

با گلوی خشک طفلی گفت آری مانده است

دست و پازد در دل گهواره گفت انّی علی

یعنی ای سالار عاشق هاسواری مانده است

اکبر و عباس و قاسم رفته اند اما پدر

بیشه خالی نیست شیر بیقراری مانده است

مرده است اصغر مگر بابا نبینم غربتت

یابن زها غم مخور حیدر تباری مانده است

بازهم روی علی  و باز هم وقت وداع

بازهم در کربلا بوس و کناری مانده است

آینه آورد تا روشن کند آیا هنوز

در دل این آدمک ها نور تاری مانده است

نازک است آنقدر شش ماهه گلوی کوچکش

تاکه از پیراهنش بر آن شیاری مانده است

آن دل نازک چه آمد بر سرش وقتی که دید

در گلوی خشک تیر آبداری مانده است

تیر وقتی شد سه شعبه سخت خارج می شود

دید زینب یار در بد اضطراری مانده است

از زمین باران خون بارید سوی آسمان

ازهمان دم اشک اهل عرش جاری مانده است

یارب این هم اصغرم حالا بگو غیر از سرم

از امانت روی دوشم باز باری مانده است؟

دشت خواب است و کنار خیمه هایی سوخته

مادری دنبال ردی از مزاری مانده است






تاریخ : چهارشنبه 94/7/22 | 11:37 صبح | نویسنده : | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • پینگ پنگ