سوال: از دیدن جوانان چه احساسى به شما دست مىدهد و اولین مطلبى که به آنان مىگویید، چیست؟
پاسخ رهبر انقلاب: وقتى با جوانان هستم و در محیط جوان قرار دارم، احساس من مثل احساس کسى است که در هواى صبحگاه تنفس مىکند؛ احساس تازگى و طراوت مىکنم. آن چیزى هم که معمولا در ملاقات با جوانان، اول بار به ذهن من مىرسد و بارها به آن فکر کردهام، این است که آیا اینها خودشان مىدانند که چه ستارهاى در جبینشان مىدرخشد؟ من این ستاره را مىبینم؛ اما آیا خودشان هم مىبینند؟ ستارهى جوانى، ستارهى بسیار درخشان و خوشطالعى است. اگر جوانان این گوهر قیمتى و بىنظیر را در وجود خودشان حس کنند، فکر مىکنم که انشاءالله از آن خوب استفاده خواهند کرد.
سوال: تعریف شما از یک جوان مسلمان و خصوصیات او چیست؟ چگونه یک جوان مىتواند مسیر زندگى را طى کند و به اهدافش برسد؟
پاسخ رهبر انقلاب: البته بهراحتى نمىشود طى کرد. این شرطى که شما گذاشتید، کار مرا در پاسخ دادن خیلى مشکل مىکند. هیچ راه جدى مهم را واقعا نمىشود بهراحتى طى کرد. بالاخره اگر انسان مىخواهد به چیز باارزشى دست پیدا کند، باید مقدارى زحمت و تلاش را با خودش همراه کند – این ناگزیر است – منتها ببینید؛ من اساسا در بین این خصوصیات مهمى که جوانان دارند، سه خصوصیت را خیلى بارز مىبینم، که اگر آنها مشخص گردد، و اگر آنها به سمت درستى هدایت شود، به نظر مىآید که مىشود به این سؤال شما پاسخ داد. آن سه خصوصیت عبارت است از: انرژى، امید، ابتکار. اینها سه خصوصیت برجسته در جوان است. اگر واقعا رسانهها در کمکهاى فرهنگى که به ما مىکنند – چه گویندگان مذهبى، چه گویندگان مسائل فکرى و فرهنگى، چه صدا و سیما و چه مدرسهها – بتوانند این سه خصوصیت عمده را درست هدایت کنند، من خیال مىکنم که خیلى راحت مىشود یک جوان راه اسلامى را پیدا کند؛ چون اسلام هم چیزى که از ما مىخواهد این است که ما استعدادهاى خودمان را به فعلیت برسانیم.
سوال: ما در مسائل اجتماعى و سیاسى، بعضا موضعگیریهایى افراطى و تفریطى مشاهده مىکنیم که ضررهایى را هم در پى دارد. رهنمود جنابعالى براى جوانان در این خصوص چیست؟
پاسخ رهبر انقلاب: از اختلاف سلیقه خیلى نباید ترسید. اختلاف سلیقه چیز بدى نیست و اشکالى هم ندارد که حالا که مثلا دو سلیقهى سیاسى وجود دارد، یک جوان به این سلیقه معتقد باشد، دیگرى به آن سلیقه. آن چیزى که مضر است، اقدام بىفکر و بىمطالعه و تصمیمگیریهاى سریع و جوشى شدن و بىمطالعه کار کردن است. من جوانان عزیز را از این حالت بر حذر مىدارم. جوانى لزوما به معناى سرعت تصمیمگیرى نیست. البته جوانى به معناى بىباکى در اقدام هست؛ به معناى این هست که انسان خیلى دچار پیچ و خمهاى کارى که مىخواهد انجام گیرد، نشود؛ اما به معناى جوشى شدن، اقدام بىرویه کردن و اقدام نسنجیده کردن نیست. جوان مىتواند نسنجیده کارى کند، مىتواند هم سنجیده کارى کند؛ یعنى کاملا با فکر و با تأمل کار کند. اگر این خصوصیت، یعنى خصوصیت تأمل و اندیشمندى و مطالعه و حقجویى وجود داشته باشد – که همهى اینها خصوصیاتى است که کاملا در جوان مىتواند باشد؛ بعضیش هم مثل حقجویى، اصلا جزو خصوصیات جوانان است – اختلاف سلیقه هیچ مانعى ندارد و موجب گمراهى نخواهد شد؛ حداقل ضررهاى عمده پیدا نخواهد شد.
سوال: در طول فعالیتهایى که تاکنون داشتهاید، تا چه اندازه به جوانان مسؤولیت دادهاید و چه تجربهاى از این کار دارید؟ به نظر شما مسؤولیت جوانان نسبت به اعتلاى علمى کشور چیست؟ ضمنا آیا فاصلهى ما و کشورهاى پیشرفته، پرشدنى است؟
پاسخ رهبر انقلاب: از اوایل انقلاب، در کارهایى که در اختیار من بوده، به جوانان مسؤولیت مىدادم؛ هم در نیروهاى مسلح، هم در کارهاى دولتى، هم در دوران ریاست جمهورى. تجربهى من این است که اگر ما به جوان اعتماد کنیم – آن جوانى که شایسته دانستیم به او مسؤولیت بدهیم و صلاحیتش را داشت؛ نه هر جوانى و هر مسؤولیتى – از غیر جوان، هم بهتر و مسؤولانهتر کار را انجام مىدهد؛ هم سریعتر پیش مىبرد، هم کار را تازهتر و همراه با ابتکار بیشترى به ما تحویل خواهد داد؛ یعنى روند پیشرفت در کار حفظ مىشود. برخلاف غیر جوان که ممکن است کار را بالفعل خوب انجام دهد، اما روند پیشرفت در آن متوقف خواهد شد. غالبا اینگونه است.
جوانان باید این سه خصوصیت را دنبال کنند
دورهى جوانى، دورهى توانایى است. این توانایى در چه چیزهایى باید به کار برود؟ به اعتقاد من، باید عمدتا در تحصیل علم، در ایجاد صفاى نفس و روحیهى تقوا در خود و ایجاد نیروى جسمانى در خود – که ورزش باشد – به کار رود. این سه مورد، عمده است. یعنى اگر در یک جملهى کوتاه از من بپرسند که شما از جوان چه مىخواهید؟ خواهم گفت: تحصیل، تهذیب و ورزش. من فکر مىکنم که جوانان باید این سه خصوصیت را دنبال کنند.
سوال: جوان چگونه مىتواند حس نیاز به هیجان را در خود ارضاء کند و از آن استفاده نماید؟
پاسخ رهبر انقلاب: هیجان، فقط مخصوص این منطقهها نیست. اگر جوان بتواند منطقهى مورد علاقهى خودش را – هرچه که هست – پیدا کند، بهراحتى مىتواند آن هیجان را در خود ارضاء کند. مثلا آن هنگامى که من جوان بودم و لباس طلبگى تنم بود، محدودیتهاى لباس و محدودیتهاى محیط وجود داشت؛ امادرعینحال ما هم هیجان داشتیم و آن هیجان ارضاء هم مىشد. چگونه؟ من به شعر علاقه داشتم. ممکن است باور این براى شما خیلى سخت باشد. جلسهى شعرى بود که چهار، پنج نفر دوستى که به شعر علاقهمند بودند، دو ساعت، سه ساعت مىنشستند و راجع به شعر حرف مىزدند و شعر مىخواندند. این براى کسى که به این مقوله علاقهمند است، روحیهى هیجانش را به همان اندازه ارضاء مىکند که یک فوتبالیست در میدان فوتبال، یا یک علاقهمند به فوتبال در حین تماشاى فوتبال. بنابراین، میدانها محدود نیستند.