داستان من ویار
داستان سالهاست
سالهای نزدیک
داستان یک بغل گل ویک لبخند
داستان یک نگاه....
اورفت ومن مانده ام
باکاسه ای آب ومجمری ازاسپند
تقصیراونیست این جدایی
تقصیراونیست این فاصله
من زلیخانبوده ام
تقصیراونیست این آشفتگی
من فقط دلباخته بوده ام
دلباخته بودم به تمام پاکی
تمام پاکی اش دلباخته بود به خدا
تقصیرمن نبوداین جدایی
ظلمت ازروز ازل میکشددردجدایی ازنور
(دلنوشته زهرا)
تاریخ : یکشنبه 91/2/3 | 10:16 عصر | نویسنده : | نظرات ()