غروب موذن اذان
جنوب خرمشهرمسجدجامع
کاش پروبالی داشتم
بازمرغ دلم پرکشیده سوی جنوب مستقیم مسجدجامع خرمشهر
مسجدجامعی که دلهای عاشقان درآن جمع هست
اما نه انگاربال هایم بایدوسیع تروقوی ترباشند
بلال اذان مسجدنبی
درسوخته قدخمیده پهلوشکسته
غم مولا ،اندوه دائمی،شب بیداری
جان من درمیان آه وناله هایم محبوس شده ای کاش جان من باناله هایم بیرون می آمد
خیری بعدازتودرزندگی نیست وهمانا میگریم ازبیم آنکه زندگی من طولانی شود(1)
ریزنوشت:نفسی علی زفراتها محبوسه یالیتهاخرجت مع الزفرات
لاخیربعدک فی الحیاه وانما ابکی مخافه ان تطول حیاتی
شعرحضرت علی برای حضرت زهرا. مستدرک حاکم
(دست نوشته زهرا)
تاریخ : جمعه 91/1/18 | 10:49 عصر | نویسنده : | نظرات ()