1- سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد
2- سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
3- سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
4- سلامی چو بوی خوش آشنایی
بر آن مردم دیده روشنایی
5- ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
این بحث با ثلاثه غساله میرود
6- ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیان باز درگرفت
7- سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم
تاریخ : جمعه 90/12/26 | 12:57 صبح | نویسنده : | نظرات ()