گلایه ام ز دلی هست که بی تو مضطر نیست
دوچشم بی هنری که بدون تو تر نیست
گلایه ام ز زبانی که بی حیا گشته
و گوش هایی که برای گناه کر نیست
گلایه ز محبین مدعی چو من است
که با زیادی ما غربت تو کمتر نیست
همیشه بانگ بلا هر زمان چو کرب و بلا
و اقتدای جوانی مان به اکبر نیست
اصلا...
تقصیر ماست غیبت طولانی شما
بغض گلو گرفته پنهانی شما
بر شوره زار معصیتم گریه میکنی
جانم فدای دیده بارانی شما