بـه سر مـی پـرورانم من هوای حضرت بـاقر(ع)
بـه دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر(ع)
زعشقش جان من بر لب رسیده کس نمی دانـد
کـه نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر(ع)
به غربت علی و خاندان او سوگند
امام ما ز جهان رفت با دلی مغموم
هماره قصه مظلومیاش به خاک بقیع
بود ز غربت قبرش برای ما معلوم
اى صبر مطلق، گشتهاى بى تاب از چه؟
اى کشتى عدل خدا، گرداب از چه؟
جسم شریفت از چه کم کم آب گشته
بنگر که صادق از غمت بى تاب گشته
تفسیر دشت کربلا در سینه توست
دلها گرفتار غم دیرینه توست
با رفتنت دیگر تو آسوده ز دردى
داغ یتیمى را به صادق هدیه کردى
دارِ فانى را وداعى خسته داشت
زیر لب نامى گران، پیوسته داشت
آخر الامر از تب و تاب ممات
داد ذکر وا حسینایش نجات
ای همصدای کودکان، همبازی بنت الحسین
کی می زنی دل را صلا، ای یادگار کربلا
ای آنکه بین حجره ات، در لحظه های آخرین
ذکرت حسین و کربلا، ای یادگار کربلا
کسی که بود شکافندهی تمام علوم
هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم
سر تو باد سلامت یا رسول الله
وصّی پنجم تو کشته شد، ولی مظلوم
شهادت مظلومانه شمع هدایت و پنجمین بحر کرامت، تسلیت و تعزیت.
دلم پر مى زند امشب براى حضرت باقر
که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر
ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا
کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر
اى مهر دل فروز، در آسمان علم
وى یار مه جبین، یا باقرالعلوم
اى حجت خدا، ما را شفیع شو
در روز واپسین، یا باقرالعلوم
(سالروز شهادت جانسوز نهال گلشن دین،
نور دیده زهرا، سپهر دانش و بینش،
امام محمد باقر(ع) تسلیت باد)